کنکور 92
سه شنبه 16 آبان 1391برچسب:, :: 22:2 :: نويسنده : فاطمه وسحر در جوار کوچه های انتظار دعايم کن، در تنگنای سرودن غزل هايم نمی دانم از چه غريبم که ديدگانم به غروب عشق می مانند و به فکر کدامين لاله هستم که اشک در خاکريز چشمانم موج می زند. نمی دانم در ساحل شب به جستجوی کدامين مهتابم و کرانه ی آسمان را به ديدار چه کسی نظاره گر شده ام!!! فقط می دانم که باران در کنج نگاه تو آمدنی است!!! يوسف فاطمه! ای زمزمه واپسين حياتم، بدان که ابهام اشک من تنديس حضور توست و غروب شعرهايم در سرا پرده انتظار،عبور غريبانه تو را گريه می کند .......
چه جمعه ها که یک به یک غروب شد نیامدی *** چه بــغـض ها که در گلو رســــوب شد نیامدی حـریر آتشـــین ســخن تبر به دوش بت شــکن *** خـــــدای ما دوباره سنگ و چـــوب شد نیامدی تـــمام طول هـــفته را به انتـــــظار جـــمعه ام *** دوبـاره صــبح ظهر عصرنه غروب شد نیــــامــدی شاید این جمعه بیاید شاید... نظرات شما عزیزان:
آخرین مطالب پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
||
|