کنکور 92
به ” خدا ” گفتم : تو را چگونه میتوانم ببینم , ” خدا ” گفت : تو من را نخواهی دید اما کسی را برات گذاشتم که نیمی ازمن است ” مادر “ دلم گرم خداوندیست که با دستان من ، گندم برای یاکریم خانه میریزد چه بخشنده خدای عاشقی دارم که میخواند مرا با آنکه میداند گنهکارم دلم گرم است ، میدانم بدون لطف او تنهای تنهایم برایت من ، خدا را آرزو دارم . . . گاهی تو را بزرگ می بینم و گاهی کوچک این تو نیستی که بزرگ می شوی و کوچک این منم که گاهی نزدیک می شوم و گاه دور . . . شکر که خدا هست و او جبران تمام دلتنگی ها و مرهم تمام زخمهاست هر وقت دلت خواست مهمانش کن در بهترین جایی که او می پسندد در قلبت و به دستان خالی ات نگاه نکن تو فقط خانه ی دلت را برایش نگهدار ، اسباب پذیرایی با اوست . . .
نظرات شما عزیزان: محمد
![]() ساعت18:33---6 آبان 1391
سلام
واقعا وبلاگ خیلی مفیدی داری.خیلی با سلیقه هستی ازت می خوام که اولا ما رو لینک کنی ودر ثانی بیایی ویکی از نویسندگان فروم بشی!
آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان |
||
![]() |